روحانی: «الو، بفرمایید؟»
صدا: «اونجا کبابی اکبر جوجه و پسرانه؟»
روحانی: «نه آقا جان مزاحم نشو.» (میخواهد تلفن را قطع کند)
صدا: «نه نه قطع نکن! باراکم شوخی کردم.» روحانی فکر میکند فرد پشت
خط ایهود باراک رژیم غاصب است.
روحانی: «کثافت! از جون من چی میخوای؟! یه بار دیگه زنگ بزنی شمارهات رو میدم
مخابرات پدرتو دربیارن.»
صدا: «این بود اعتدالت؟ این بود تدبیرت؟ آدم با میزبانش اینطوری برخورد میکنه؟!»
روحانی: «ئه! حسین تویی؟ شرمنده من اشتباه گرفتم.»
اوباما: «بابت ترافیک نیویورک شرمنده. ما «باقر» نداریم معضلات رو برطرف کنه.»
روحانی: «ای بابا... حالا روابطمون که خوب شد، باقر رو بذارید شهردار نیویورک،
سه سوته ردیفش میکنه. فقط احتمالا بخواد چهار سال یکبار از طرف
حزب جمهوریخواه نامزد انتخابات شه که یه رونقی به فضای انتخابات بده.
اوباما: «خیلی هم خوبه دمت گرم.»
روحانی: «باشه پس بهش میگم. هو ئه نایس دی داداااااش.»
اوباما: «کودافیظ. صادیق سلامت لی اینن گدسن.»
روحانی: «هان؟»
اوباما: «ببخشید الان میخواستم به مقامات ترکیه زنگ بزنم یه تیکه
اشتباهی استانبولی آماده کرده بودم!»
خخخخخخخ
نظرات شما عزیزان: